جدول جو
جدول جو

معنی می چنگه - جستجوی لغت در جدول جو

می چنگه
گیره ی مو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ / مِ گَهْ)
میدانگاه. مخفف میدانگاه. جای پهن فراخ که عاری از بنا باشد:
عابدان نعره برآرند به میدانگه از آنک
نعرۀ شیردلان در صف هیجا شنوند.
خاقانی.
کعبه را نام به میدانگه عام عرفات
حجرۀ خاص جهان داوردارا شنوند.
خاقانی.
بالای هفت خیمۀ پیروزه دان ز قدر
میدانگهی که هست در آن عسکر سخاش.
خاقانی.
، میدان چوگان بازی و اسب سواری:
فراش صدرش هر شهی بهر چنین میدانگهی
چرخ از مه نو هر مهی چوگان نو پرداخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
میدانگاه: بالای هفت خیمه فیروزه دان ز قدر میدانگهی که هست دران عسکرسخاش. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
سنتی در واحد اندازه گیری سنتی در تقسیم گوشت گاو که براساس
فرهنگ گویش مازندرانی